منو تو تنها و بدون مامان
دیروز ٩ تیر برای اولین بار منو تو تنها و بدون مامان عین دو تا مرد رفتیم بیرون اول که رفتیم پارک رو یه نیمکت نشستیم بستنی خوردی جالب اینجاست که از دست من نمیخوردی تا دادم دست خودت همشو خوردی بعدش یکم قدم زدیم و تو یه عالمه دوست بزرگ پیدا کردی که وقتی می دیدنت باهات بابای میکردن و میومدن باهات دست می دادن یعدش رفتیم تو زمین بازی اونجا ٢ تا پسرتقریبا ٦ ساله داشتن فوتبال بازی میکردن توام رفتی بازی کنی و دنبال توپ میکردی که من نذاشتم آخه کوچولو واست هنو زوده... بعدش رفتیم مسجد عجیب بود که تو خیلی آروم بودی اونجا یه دختر ٧ ساله یه گردنبند گردنش بود داشت رد میشد که تو رفتی دنبالش و گردنبندشو کشیدی که از قضا پاره شد ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
18:35
عذاب وجدان
دیروز داشتیم سبزی واسه قورمه سبزی پاک می کردیم من عزیز دلمو دعوا کردم ، خیلی ناراحتم ، من شرمندتم امیرعلی جونم ، بخدا حاضر نیستم یه لحظه ناراحتیتو ببینم، خیلی دوستت دارم عش قم ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
12:10
ایستگاه راه آهن
امیرعلی جونم تو نماز خونه راه آهن پوشکتو عوض کردم تا به خودم اومدم دیدم با تمام قدرتت دویدی تو جمعیت یه لحظه ترسیدم دلم ریخت فک کردم گمت کردم ....فدات بشم وروجک مامان ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
16:46
امیرعلی خیلی خیلی شیطون
امیرعلی جونم امروز من وتو وخاله رفتیم پارک ، وای به تو خیلی خوش گذشت ، کلی واسه خودت راه رفتی ، شیطونی کردی قشنگ من، یه کیم بهت دادم که بخوری زدی تموم لباساتو پر بستنی کردی ، چند تا از دوستام دیدنت گفتن چه پسر جیگری شدی تو ، تازشم با پسر دایی کلی بازی کردی حالا که دارم این پستو می نویسم عزیزدلم با خیال راحت لالا کردی ،عزیزم الان که لالا هستی دوست دارم یه ماچ گنده بکنم از لپت آخه خیلی نازی تو شیطون بلا ی من! دلم نمیاد مامانی من............ ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
3:30